اظهارات کشیش مسیحی

 

نقل از سرتیپ کرامت رحمتی

 

هنگامی که سال 53 بهمراه هیئتی که شهید فلاحی هم در آن هیئت حضور داشت در ویتنام بودیم، من به اتفاق تعدادی به سایگون رفتیم و شهید فلاحی مسئولیت گروهی را در منطقه دیگری به عهده داشت.

 

روزی بنا به دعوت شهید فلاحی با یکی از همکاران عازم محل خدمتی وی شدیم.. شهید فلاحی به احترام ورود ما ، با دعوت از سایر اعضای گروه که از ملیت های مختلفی بودند ، میهمانی شامی ترتیب داد.هنگامی که میهمانی شروع شد، شهید فلاحی در صندلی سمت چپ و یک لهستانی در صندلی سمتراست من نشسته بودند.وقتی که با فرد لهستانی مشغول صحبت شدم، فهمیدم که او یک کشیش مذهبی لهستانی و مقیم ویتنام است.

 

او ضمن صحبت هایش از من سوال کرد که آیا شما سرهنگ فلاحی را می شناسید؟!

 

من که از این سوال متعجب شده بودم از او در خواست کردم که سوال خود را دوبار بپرسد و او همان سوال را تکرار کرد. به او گفتم: منظورتان از این سوال چیست؟ شهید فلاحی همکار و دوست من در عین حال ایرانی است و به اتفاق هم به مأموریت آمده ایم؛ واضح است که ایشان را می شناسم.

 

کشیش لهستانی در میان تعجب من گفت:

 

- تصور می کنم شما فلاحی را بخوبی نشناخته اید!

 

- چطور؟ شما وی را شناخته اید؟

 

- با آنکه من کشیش مذهبی لهستانی ام و هموطنانم در اینجا هر سوال مذهبی داشته باشند از من می پرسند، اما در مجالس و مباحثاتی که با فلاحی داشته ام، برایم مشخص شده که اطلاعات ایشان در زمینه مسیحیت به مراتب از من جامع تر و کاملتر است به گونه ای که اگر ایشان مسیحی بود من از وی پیروی می کردم.

 
نذر برای زیارت امام زاده داوود

نقل از سرتیپ بازنشسته فیروزی

 

سال 1328 پس از ورود به دبیرستان نظام با شهید فلاحی آشنا شدم. او یک سال قبل از من به دبیرستان نظام آمده بود با این وجود هر دو در کلاس پنجم و روی یک نیمکت در س می خواندیم.

 

او دانش آموزی ساعی، جدی  و درسخوان و اهل مطالعه بود.در عین حال حتی یکروز نمازش ترک نمی شد و در ماه مبارک رمضان هر روز روزه می گرفت، ما از دوستان صمیمی یکدیگر بودیم و در کنار یکدیگر در س می خواندیم. یک روز که با هم ریاضی می خواندیم با هم عهد کردیم که در صورت موفقیت در امتحانات نهایی ششم متوسطه در خرداد ماه1330 از دبیرستان نظام ، پیاده برای زیارت امام زاده داوود حرکت کنیم.

 

پس از قبولی در امتحانات ششم به عهد خویش وفا کرده و به اتفاق هم پیاده از دبیرستان نظام به امام زاده داوود رفتیم .

 

از آن سال به بعد –مهر1330- او در دانشکده افسری و من هم چون علاقه به رشته خلبانی داشتم در دانشکده افسری نیروی هوایی به تحصیلات علمی و نظامی خویش ادامه دادیم، اما یاد آن دوران و شخصیت این شهید بزرگوار همواره با من است

 با سلام.

بمناسبت فرارسیدن روز ارتش(29فروردین) تصمیم دارم تا مطالب و خاطراتی در مورد فرماندهان بزرگ ارتش برای شما دوستان قرار بدم

زندگی نامه و خاطراتی از سرلشگر شهید ولی الله فلاحی

زندگی نامه:

سال1310 در طالقان متولد شد. سه سال اول متوسطه را در دبیرستان علامه ی تهران گذراند و سپس به دبیرستان نظام وارد شد. از مهر ماه 1330 در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد و پس از فارغ التحصیلی خدمت خود را در لشگر 92 زرهی آغاز کرد.

سال 1337 به تهران منتقل شد و در دانشگاه نظامی در سمت فرماندهی گروهان دانشجویان و فرماندهی گردان انجام وظیفه کرد. سالهای 39 و 43 شمسی دوره نظامی و سپس دوره عالی آجودانی را در امریکا گذراند. شهید فلاحی در همان سالها به منظور ایجاد تحول اداری ، دوره مقدماتی و دوره عالی آجودانی را در ارتش پایه گذاری کرد و در عین حال در دانشکده آجودانی به تدریس اشتغال داشت. پس از آن شهید فلاحی بعنوان افسر عملیات منظم دایره عملیات در ستاد نیروی زمینی به خدمت مشغول شد. سال 48 جهت گذراندن دوره فرماندهی و ستاد به دانشکده فرماندهی و ستاد(دافوس) اعزام شد.

او از جمله دانشجویان ممتاز آن دوره بود و بر این اساس پس از اتمام دوره ی دافوس جهت تدریس در آن دانشکده از وی دعوت بعمل آمد و در ضمن مدیریت آموزش دانشکده  فرماندهی و ستاد نیز به وی محول شد که در این شغل بمدت 8 سال انجام وظیفه نمود.

مأ موریت ویتنام

از سال51 تا اواسط53 شمسی وی با درجه  سرهنگ دومی بهمراه گروهی از افسران ایرانی بعنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش بس ویتنام به آن کشور اعزام شد.

شهید فلاحی پس از بازگشت در دانشکده فرماندهی و ستاد تدریس را ادامه داد، تا آنکه در12 مهر 57 شمسی به درجه سرتیپی ارتقاء یافت و در همان تاریخ به شیراز منتقل شد و بعنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد.

شهید فلاحی از نظر اعتقادات مذهبی از نظر ضد اطلاعات ارتش افسری مظنون بودو بهمین جهت به او فقط مشاغل یا مأموریت های فرهنگی محول می شد. ارتقای درجه ی امیری او هم به شرطی پذیرفته شد که به وی شغل فرماندهی لشگر داده نشود.

در هر حال حضور شهید فلاحی در شیراز مقارن با اوج گرفتند مبارزات انقلابی مردم علیه حکومت پهلوی بود. پس از اعلام حکومت نظامی در بسیاری از شهرهای ایران، در اثر کوشش های او شیراز تنها شهری بود که حکومت نظامی آن لغو شد و نیروهای نظامی از خیابان ها جمع شدند و مسئولیت این حکم دولتی به شهربانی محول گردید.

چندی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ، سرتیپ فلاحی به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد.

امیر فلاحی پس از پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان،بخصوص بحران و تشنج در منطقه کردستان که به دست ضد انقلاب صورت می گرفتو همچنین پس از موفقیت ایشان در تحکیم نظم و انضباط و سازماندهی نیروی زمینی ، در تاریخ28 خرداد 58 به سمت ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.

با شروع جنگ عراق علیه ایران، شهید فلاحی همواره در مناطق جنوب یا غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرح های مختلف عملیاتی و لجستیکی بود. وی هفته ای 48 ساعت در ستاد مشترک حضور میافت، جلسه ای تشکیل می داد و پس از اعلام دستورهای جهت تسریع در امور و ایجاد هماهنگی هایی با ارگانهای ستادی و سایر نیروها و پس از اریه ی گزارشی مستقیم به امام خمینی(ره) بار دیگر به مناطق عملیاتی عزیمت می کرد.

آخرین حضور او در منطقه پس از عملیات ثامن الائمه(ع) ( شکست حصر آبادان) بود. در هفتم مهر ماه 1360 پس از اتمام عملیات هنگامی که هوا پیمای حامل شهید فلاحی بهمراه وزیر دفاع- شهید نامجوی – شهید فکوری – شهید کلاهدوز و تعدادی دیگر از فرماندهان به تهران باز می گشت دچار سانحه شد و همراه با یاران خود به شرف شهادت نایل آمد.

 

با سلام و عرض احترام و خسته نباشید به دست اندر کاران سایت تبیان و همه مخاطبان.

از دوستان عزیزی که وبلاگ این حقیر را برای استفاده انتخاب کردند کمال تشکر را دارم.

برای بهتر شدن کیفیت مطالب و در کل خود وبلاگ به نظرات همه شما دوستان عزیزم نیاز دارم.

لطفا در مورد علایق خودتون راجع به عناوین مطالب هم بگید که بیشتر چه نوع مطالبی می پسندید.

 لطفا دریغ نکنید.

با تشکر

دسته ها : نکات

قسمتی از دست نوشته شهید صیاد شیرازی

 

«بسم الله الرحمن الرحیم.من کان الله، کان الله له»

 «هرکه با خدا باشد، خدا با اوست»
X